حاشیه سود خالص و ناخالص


امیر شاملویی

حاشیه سود چیست و چه انواعی دارد

احتمالا واژه حاشیه سود به گوشتان آشنا باشد. برای همه کسب و کارها محاسبه این مورد از ارکان اساسی محسوب می شود و بر اساس نتیجه به دست آمده در مورد روند کسب و کارشان تصمیم می گیرند. حاشیه سود نسبت سود شرکت (فروش منهای کلیه هزینه ها) تقسیم حاشیه سود خالص و ناخالص بر درآمد آن است. نسبت حاشیه سود، در واقع میزان سود را با فروش مقایسه می کند و در نهایت این نتیجه را به شما می دهد که چطور کسب و کار و شرکت شما در کل امور مالی خود را به خوبی مدیریت می کند. با همین موضوع می توانید سود آوری کسب و کارتان را تحلیل کنید. نتیجه فرمولها همیشه به صورت درصد بیان می شود.

سه نوع متفاوت از حاشیه سود یا به عبارتی Profit Margin وجود دارد که هنگام ارزیابی یک کسب و کار مفید هستند و به کارتان می آید. حاشیه سود ناخالص ، سود خالص و حاشیه سود عملیاتی.

حاشیه سود خالص به شما سود حاصل از کل فروش را گزارش می دهد ، حاشیه سود عملیاتی سود حاصل از فعالیتهای عملیاتی را نشان می دهد و حاشیه سود ناخالص سود باقیمانده پس از محاسبه هزینه های خدمات یا کالاهای فروخته شده است.

نحوه محاسبه حاشیه سود خالص چیست

فرمول حاشیه سود خیلی ساده است. فقط باید در این فرمول، سود را حساب کنید و آن را بر درآمد تقسیم می کند. در واقع نسبت سود خالص به فروش است و برای اندازه گیری سلامت یک کسب و کار مهم است.

فرمول حاشیه سود ناخالص:

این حاشیه شود ناخالص، درآمد را با هزینه های متغیر مقایسه می کند. حاشیه سود ناخالص به شما می گوید که هر محصول بدون هزینه ثابت چه میزان سود برای شما به دست می آورد. هزینه های متغیر شامل هر هزینه ای است که طی یک فرآیند متحمل می شود و می تواند با نرخ تولید (خروجی) متفاوت باشد. یعنی در واقع هزینه های سربار را برای حاشیه سود ناخلص در نظر می گیرند. کسب و کا ها از محاسبه این مورد برای مقایسه خطوط تولید حاشیه سود خالص و ناخالص مانند مدل های خودکار یا اتوماسیان شده استفاده می کنند.

شرکت های خدماتی مانند شرکت های حقوقی می توانند از هزینه درآمد (کل هزینه برای دستیابی به فروش) به جای هزینه کالاهای فروخته شده استفاده کنند.

سود ناخالص را با استفاده از این فرمول محاسبه می کنند:

درآمد – (مواد مستقیم + کار مستقیم + سربار کارخانه)

و فروش خالص با استفاده از:

درآمد – هزینه بازده فروش ، کمک هزینه و تخفیف

حاشیه سود عملیاتی

این حاشیه هم هزینه های کالاهای فروخته شده ، هم هزینه های مربوط به فروش و اداره و هم سربار را شامل می شود. فرمول حاشیه سود عملیاتی در اکثر صنایع یکسان است ، اما نتیجه ای که در هر یک از عناصر موجود است می تواند برای هر موردی از محاسبه متفاوت باشد. فرمول حاشیه عملیتانی به شکل زیر است:

موجودی اولیه + خریدها – پایان موجودی

بعد تمام هزینه های فروش و اداری خود را با هم جمع کرده و از آن با پول و درآمد موجود در فرمول زیر استفاده می کنید:

حاشیه سود خالص

نسبت حاشیه سود خالص ، درصدی از درآمد یک کسب و کار پس از کسر کلیه هزینه ها از کل فروش ، تقسیم بر درآمد خالص است. سود خالص کل درآمد منهای کلیه هزینه ها است:

درآمد کل – (+ استهلاک + هزینه های بهره + مالیات + سایر هزینه ها)

سپس در معادله از سود خالص استفاده می کنید:

سود خالص ÷ کل درآمد x 100

این درصد به شما سود خالص شرکت را نشان می دهد.

این نسبت به دلیل ساختارهای مالی و هزینه های مختلفی که صنایع مختلف از آن استفاده می کنند ، در مقایسه با صنایع مختلف ابزار مناسبی برای مقایسه نیست.

محاسبه این موارد چگونه بر اقتصاد تأثیر می گذارد

حاشیه سود برای اقتصاد بازار آزاد که توسط سرمایه داری هدایت می شود حیاتی است. این موارد باید در مقایسه با کسب و کارهای مشابه برای جذب سرمایه گذار به اندازه کافی بالا باشد. حاشیه سود، به نوعی به تعیین میزان عرضه برای اقتصاد بازار کمک می کند. اگر کالایی یا خدماتی سود ایجاد نکند ، کسب و کارها به دنبال تولید این محصول و خدمات نمی روند.

اکثر کشورهای توسعه یافته برای بالا بردن سود خود از نیروهای جهان سوم استفاده می کنند که نیروی به نسبت ارزان تری هستند. به این وسیله چون قصد دارند محصولات خود را با قیمت های رقابتی بفروشند و شود حاشیه ی معقولی هم حفظ کنند. برای مثال در آمریکا برای پایین نگه داشتن قیمت های فروش ، کسب و کارشان را به سمت کارمندان کم هزینه در مکزیک، چین یا سایر کشورهای خارجی سوق می دهند.

محاسبه این موارد ممکن است به شرکت ها در ایجاد استراتژی های قیمت گذاری برای محصولات یا خدمات کمک کند. شرکت ها قیمت های خود را بر اساس هزینه های تولید محصولاتشان و میزان سودی که می خواهند بدست آورند تنظیم می کنند.

به عنوان مثال ، فروشگاه هایی عموما می خواهند ۵۰ درصد حاشیه ناخالص داشته باشند تا هزینه های توزیع به علاوه بازده سرمایه را پوشش دهند. به این حاشیه قیمت کلیدی می گویند هر نهادی که درگیر فرآیند رساندن کالایی به قفسه ها است ، قیمت را دو برابر می کند و خرده فروشان را برای پوشش هزینه ها به حاشیه ناخالص ۵۰٪ می رساند.

حاشیه سود خالص چیست؟

حاشیه سود خالص

حاشیه سود خالص یا صرفاً حاشیه خالص، میزان درآمد یا سود خالص را به عنوان درصدی از درآمد نشان می‌دهد. نسبت سود خالص به درآمد یک شرکت یا بخش تجاری است. حاشیه سود خالص حاشیه سود خالص و ناخالص معمولاً به صورت درصد بیان می‌شود اما می‌تواند به صورت اعشاری نیز نمایش داده شود. حاشیه سود خالص نشان می‌دهد که هر دلار درآمد جمع آوری شده توسط یک شرکت چقدر به سود تبدیل می‌شود.

ویژگی‌های کلیدی
  • حاشیه سود خالص نشان می دهد که چه مقدار درآمد خالص به عنوان درصدی از درآمدهای دریافتی ایجاد می‌شود.
  • حاشیه سود خالص به سرمایه گذاران کمک می‌کند تا ارزیابی کنند که آیا مدیریت یک شرکت سود کافی از فروش آن ایجاد می‌کند و آیا هزینه‌های عملیاتی و هزینه‌های سربار مهار شده است یا خیر.
  • حاشیه سود خالص یکی از مهم‌ترین شاخص‌های سلامت مالی کلی یک شرکت است.

حاشیه سود خالص یکی از مهمترین شاخص های حاشیه سود خالص و ناخالص حاشیه سود خالص و ناخالص سلامت مالی یک شرکت است. با ردیابی افزایش و کاهش در حاشیه سود خالص، یک شرکت می‌تواند ارزیابی کند که آیا شیوه های فعلی کارآمد هستند یا خیر و سود را بر اساس درآمد پیش بینی کند. از آنجایی که شرکت‌ها حاشیه سود خالص را به‌جای یک دلار بیان می‌کنند، می‌توان سودآوری دو یا چند کسب‌وکار را بدون در نظر گرفتن اندازه مقایسه کرد.

این معیار شامل تمام عوامل در عملیات یک شرکت می شود، از جمله:

  • کل درآمد
  • جریان های درآمد اضافی
  • COGS و سایر هزینه های عملیاتی
  • هزینه بهره در تعهدات بدهی
  • درآمد سرمایه گذاری و درآمد حاصل از عملیات ثانویه
  • پرداخت یکباره برای رویدادهای غیرمعمول مانند دعاوی حقوقی و مالیات

سرمایه‌گذاران می‌توانند ارزیابی کنند که آیا مدیریت یک شرکت سود کافی از فروش آن ایجاد می‌کند و آیا هزینه‌های عملیاتی و هزینه‌های سربار کنترل می‌شود یا خیر. به عنوان مثال، یک شرکت می تواند درآمد رو به رشدی داشته باشد، اما اگر هزینه های عملیاتی آن با سرعت بیشتری نسبت به درآمد افزایش یابد، حاشیه سود خالص آن کاهش می‌یابد. در حالت ایده‌آل، سرمایه‌گذاران می‌خواهند سابقه افزایش حاشیه را ببینند، به این معنی که حاشیه سود خالص در طول زمان در حال افزایش است.

اکثر شرکت‌های سهامی عام حاشیه سود خالص خود را هم به صورت فصلی در طول انتشار سود و هم در گزارش های سالانه خود گزارش می کنند. شرکت‌هایی که می‌توانند حاشیه خالص خود را در طول زمان افزایش دهند، عموماً با رشد قیمت سهام پاداش می‌گیرند، زیرا رشد قیمت سهام معمولاً با رشد سود مرتبط است.

نحوه محاسبه حاشیه سود خالص

بخش فروش خالص معادله، فروش ناخالص منهای همه کسرهای فروش، مانند کمک هزینه فروش است. فرمول این است:

(سود خالص ÷ فروش خالص) x 100 = حاشیه سود خالص

مثالی از حاشیه سود خالص

ABC International در آخرین ماه فعالیت خود 20000 دلار سود خالص داشته است. در این مدت فروش 160000 دلاری داشت. بنابراین، حاشیه سود خالص آن عبارت است از:

(20000 دلار سود خالص ÷ 160000 دلار فروش خالص) × 100 = 12.5% ​​حاشیه سود خالص

حاشیه خالص در مقابل حاشیه سود ناخالص

حاشیه سود ناخالص نسبت پولی است که پس از محاسبه بهای تمام شده کالای فروخته شده (COGS) از درآمدها باقی می ماند. COGS هزینه مواد خام و هزینه های مرتبط با ایجاد محصول اولیه شرکت را اندازه گیری می کند، بدون اینکه هزینه های سربار مانند اجاره، آب و برق، حمل و نقل یا حقوق و دستمزد را شامل شود.

حاشیه سود ناخالص عبارت است از تقسیم سود ناخالص بر درآمد کل و درصدی از درآمد است که به عنوان سود پس از حسابداری بهای تمام شده کالا حفظ می شود. حاشیه ناخالص برای تعیین میزان سود حاصل از تولید کالاهای یک شرکت مفید است زیرا موارد دیگری مانند سربار دفتر شرکت، مالیات و بهره بدهی را حذف نمی کند. 2

از سوی دیگر، حاشیه سود خالص معیاری برای اندازه گیری سود خالص نسبت به درآمد است.

محدودیت های حاشیه سود خالص

حاشیه سود خالص می تواند تحت تأثیر موارد یکباره مانند فروش یک دارایی قرار گیرد که به طور موقت سود را افزایش می‌دهد. حاشیه سود خالص بر فروش یا رشد درآمد تأثیری نمی‌گذارد، و همچنین بینشی در مورد اینکه آیا مدیریت هزینه‌های تولید خود را مدیریت می‌کند یا خیر، ارائه نمی‌دهد .

هنگام تجزیه و تحلیل یک شرکت، بهتر است از چندین نسبت و معیار مالی استفاده کنید. حاشیه سود خالص معمولاً در تحلیل مالی همراه با حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود عملیاتی استفاده می شود.

اهمیت حاشیه سود خالص

حاشیه سود خالص تمام هزینه‌ها و درآمدهای شرکت را در نظر می‌گیرد و به چند دلیل آن را به یک معیار سودآوری مهم تبدیل می‌کند:

  1. به ارزیابی هزینه ها و قیمت گذاری کمک می کند . حاشیه سود خالص بالاتر نشان دهنده این است که یک شرکت استراتژی قیمت گذاری موثری دارد، هزینه ها را پایین نگه می دارد یا ترکیبی از هر دو. حاشیه سود کمتر به مدیریت شرکت سیگنال می دهد که باید هزینه ها و استراتژی قیمت گذاری خود را برای افزایش سودآوری ارزیابی کنند.
  2. وام دهندگان از آن برای ارزیابی ریسک استفاده می کنند . بانک ها و وام دهندگان به حاشیه سود خالص شرکت نگاه می کنند تا ارزیابی کنند که آیا باید به شرکت وام بدهند یا نه. بانک ها تمایل بیشتری به دادن وام به شرکتی با حاشیه سود بالا دارند، زیرا به این معنی است که شرکت احتمالاً دارای جریان نقدی قوی و احتمال بیشتری برای بازپرداخت وام است.
  3. امکان مقایسه بین شرکت ها را فراهم می کند. از آنجایی که حاشیه سود خالص درصدی از درآمد یک شرکت است، می‌توانید هنگام مقایسه شرکت‌هایی با اندازه‌های مختلف، از کسب‌وکارهای کوچک گرفته تا شرکت‌های بزرگ، در همان صنعت، از این معیار استفاده کنید.

حاشیه خالص چه تفاوتی با سایر معیارهای حاشیه سود دارد؟

حاشیه سود خالص تمام هزینه‌های مربوط به فروش را در نظر می‌گیرد و آن را به جامع ترین و محافظه کارانه‌ترین معیار سودآوری تبدیل می‌کند. از سوی دیگر، حاشیه ناخالص به سادگی به هزینه های کالاهای فروخته شده (COGS) نگاه می کند و مواردی مانند سربار، هزینه های ثابت، هزینه های بهره و مالیات را نادیده می گیرد. حاشیه عملیاتی بیشتر تمام هزینه‌های عملیاتی را در نظر می‌گیرد، اما همچنان هرگونه هزینه‌های غیرعملیاتی را حذف نمی‌کند.

حاشیه سود profit margin چیست؟

امروزه گرایش به سمت بازار سرمایه بورسی به شدت افزایش پیدا کرده است اما تنها کسانی در این میان از سایر رقبا پیشی می‌گیرند که با دانش تخصصی و مهارت کافی به انجام معاملات بپردازند. بسیاری از تحلیل گران بورسی بر پایه تحلیل‌های بنیادی برای رسیدن به سیگنال‌های عملیاتی تلاش می‌کنند که در این میان از چندین گزاره مختلف در تحلیل بنیادی کمک گرفته می‌شود تا در نهایت نتیجه مطلوب در دریافت سیگنال معاملاتی حاصل گردد. در ادامه این قسمت قصد داریم به سراغ مطالبی در رابطه با یکی از گزاره‌های تحلیل بنیادی به نام حاشیه سود برویم. اگر قصد فراگیری این گزاره را برای موفقیت در بورس دارید، تا انت‌ها با ما همراه شوید.

حاشیه سود چیست؟

همانطور که گفتیم یکی از روش‌های مهم به کار گرفته شده در تحلیل بنیادی، حاشیه سود است اما منظور این گزاره چیست؟ در پاسخ به این سوال باید بگوئیم که در داده‌های موجود در صورت مالی شرکت‌های بورسی، میزان فروش و سود شرکت مشخص می‌شود تا تحلیل گران بتوانند بر پایه داده‌های مطمئن، اطلاعات مهم از شرکت‌های بورسی را استخراج کنند. حال حاشیه سود اینگونه تعریف می‌شود که نسبت میزان سود شرکت به میزان فروش آن را با حاشیه سود تعریف می‌کنیم. در واقع مسئله را اینگونه می‌توانیم شرح دهیم که اگر داده‌ای تحت عنوان میزان سود سهام مورد نظر را بر داده مربوط به میزان فروش سهام تقسیم کنیم، حاصل حاشیه سود را نتیجه می‌دهد که اگر آن را در ۱۰۰ هم ضرب کنیم، درصد سود به دست می‌آید.
فرض کنید که در اطلاعات شرکتی گفته شده است که حاشیه سود آن ۱۵ درصد است، این به چه معناست؟ در واقع منظور از این گزاره این است که شرکت مد نظر به ازای هر ۱۰۰ تومان فروش به میزان ۱۵ تومان را به‌عنوان سود نصیب خود کرده است. توجه داشته باشید که گاهی مشاهده می‌شود که حاشیه سود شرکت نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده است که این امر می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ از جمله کاهش سوددهی شرکت، کاهش قیمت محصول نسبت به گذشته، افزایش هزینه‌های جانبی شرکت، عدم مدیریت کافی در حاشیه سود خالص و ناخالص کنترل هزینه‌ها و…

انواع حاشیه سود

حاشیه سود دارای سه نوع به نام‌های حاشیه سود خالص، حاشیه سود ناخالصی و همچنین حاشیه سود عملیاتی است که هر کدام از آن‌ها به بررسی و محاسبه یک المان مهم از شرکت مورد نظر می‌پردازد.

حاشیه سود خالص

با تقسیم سود خالص بر درآمد کل یک شرکت، حاشیه سود خالص برای آن شرکت به دست می‌آید که البته این پارامتر در یک بازه زمانی مشخص در نظر گرفته می‌شود.

حاشیه سود ناخالص

نحوه محاسبه حاشیه سود ناخالصی همانند نوع خالص آن است اما با این تفاوت که در صورت نسبت حاشیه سود ناخالص، میزان سود ناخالص جایگذاری می‌شود. بنابراین می‌توانیم بگوئیم که حاشیه سود ناخالص عبارت است از میزان سود ناخالص تقسیم بر درآمد کل شرکت.

حاشیه سود عملیاتی

در محاسبه حاشیه سود عملیاتی، میزان سود عملیاتی بر میزان کل درآمد شرکت تقسیم می‌شود که در ادامه به مفهوم دقیق سود عملیاتی نیز خواهیم پرداخت.

حاشیه سود ناخالص چیست؟

همانطور که گفتیم منظور از حاشیه سود، میزان سود یک شرکت نسبت به میزان فروش آن است حال اگر در این میان از هزینه‌های اضافی پرداخت شده در شرکت صرف نظر کنیم و در محاسبات به میان نیاوریم، حاشیه سود را حاشیه سود ناخالص می‌گوییم. به طور طبیعی در انجام هر کسب و کاری یک سری هزینه‌های مربوط به مراحل تولید، دستمزد و مالیاتی وجود دارد که اگر از این هزینه‌ها بگذریم، می‌توانیم حاشیه سود را حاشیه سود ناخالص بخوانیم که به هر مقدار میزان آن بالاتر باشد، نشان دهنده عملکرد مناسب شرکت در کنترل هزینه‌های آن خواهد بود.
مسئله را با ذکر یک مثال واضح‌تر می‌کنیم. فرض کنید که شرکت برای تولید یک محصولی به میزان ۱۰۰۰ تومان هزینه کرده است اما آن را در بازار به قیمت ۲۰۰۰ تومان به فروش می‌رساند؛ در این حالت می‌توانیم بگوئیم که حاشیه سود شرکت ۱۰۰۰ تومان یعنی ۱۰۰ درصد بوده است. از طرف دیگر فرض کنید که داده‌های اطلاعاتی یک شرکت مشخص می‌کند که حاشیه سود آن، ۵۰ درصد است؛ این گفته بدان معنا است که از هر ۱۰۰۰ تومنی که محصول به فروش می‌رود، به میزان ۵۰۰ تومان آن سود حاصل از فروش خواهد بود. البته توجه داشته باشید که این حاشیه سود، به صورت ناخالص و با احتساب هزینه‌های مختلف عنوان شده است.

محاسبه حاشیه سود

اگر بخواهیم سود ناخالص را از داده‌های یک شرکت سهام دار بورسی محاسبه کنیم، باید به تفاوت در قیمت تمام شده با میزان فروش دسترسی پیدا کنیم؛ به عبارت دقیق تر، اگر بهای تمام شده محصول را از قیمت فروش محصول کم کنیم، به سود ناخالص آن محصول می‌رسیم. حال که سود ناخالص را محاسبه کرده ایم، به راحتی می‌توانیم حاشیه سود ناخالص را نیز محاسبه کنیم. برای این کار، میزان فروش را بر سود ناخالص محصول که در مرحله قبل محاسبه کردیم تقسیم می‌کنیم.
ذکر این نکته حائز اهمیت است که حاشیه سود برای همه محصولات یک شرکت قابل محاسبه است و معمولا عدد‌های متفاوتی نیز برای محصولات مختلف یک شرکت به دست می‌آید. بنابراین اگر قرار باشد که این متغیر را برای کل محصولات به دست آورید، می‌توانید ار قیمت تمامی محصولات میانگین گرفته و سپس در فرمول حاشیه سود قرار دهید.
نکته: به هر میزان که حاشیه سود یک شرکت بالاتر باشد، به همان میزان می‌توان به آینده آن امیدوار بود که چندین المان مختلف بر میزان نوسان این پارامتر تاثیر گذار خواهند بود. کاهش هزینه‌های تمام شده برای تولید محصول و در طرف مقابل افزایش قیمت محصول از جمله پارامتر‌های افزایش دهنده حاشیه سود یک شرکت تلقی می‌شود. فراموش نکنید که برای کاهش قیمت محصول باید تدابیری اندیشیده شود که کیفیت محصول را هدف قرار ندهد؛ به این معنا که کاهش هزینه‌های تولید نباید بر روی کیفیت محصول تاثیر گذار باشد.

حاشیه سود عملیاتی چیست؟

از دیگر مفهوم‌های حاشیه سود می‌توان به حاشیه سود عملیاتی اشاره کرد؛ جاییکه به محاسبه سود یک شرکت پس از پرداخت هزینه‌های مختلف و اما پیش از پرداخت مالیات پرداخته می‌شود. در واقع اگر بخواهیم حاشیه سود عملیاتی را محاسبه کنیم، باید درآمد عملیاتی یک شرکت را بر فروش خالص آن تقسیم کنیم تا در نهایت نتیجه حاصل همان حاشیه سود عملیاتی تلقی شود. توجه داشته باشید که منظور از درآمد مالیاتی همان درآمد پیش از پرداخت بهره است و همچنین اینکه اگر هزینه کالای‌های مورد معامله را از میزان سود خالص از فروش یک شرکت کسر کنیم، سود عملیاتی به دست می‌آید.
هر شرکت بر حسب نحوه کارکرد و فعالیتی که در بازار دارد، دارای یک سری هزینه‌های جانبی خواهد بود که به آن هزینه‌های عملیاتی گفته می‌شود؛ به طور مثال هزینه‌های اداری، بازاریابی، توزیع و… جزو این هزینه‌های عملیاتی به حساب می‌آید. اگر این هزینه‌های عملیاتی از سود ناخالص کم شود، سود عملیاتی محاسبه می‌شود. حال اگر سود عملیاتی محاسبه شده در این مرحله، به میزان فروش شرکت تقسیم شود، حاشیه سود عملیاتی محاسبه می‌شود که می‌تواند نشان دهنده توانایی شرکت در کنترل هزینه‌ها باشد.

مزایا و محدودیت‌های حاشیه سود

محاسبه حاشیه سود می‌تواند یک معیار خوب حاشیه سود خالص و ناخالص از میزان سودآوری یک شرکت باشد. در واقع با در نظر گرفتن میزان تمامی هزینه‌های پرداخت شده از سوی شرکت برای تولید محصول و همچنین میزان درآمد حاصل از فروش محصولات، یک دید کلی از میزان توانایی شرکت در کنترل هزینه‌ها به دست می‌آید. حاشیه سود بالا نشان از قیمت‌گذاری مناسب محصولات، کنترل هزینه‌های پرداختی برای تولید محصول و همچنین مدیریت کارآمد شرکت مورد نظر است و در طرف مقابل کاهش میزان حاشیه سود یک شرکت، هشداری برای تغییر روند قیمت‌گذاری و هزینه‌های شرکت خواهد بود.
حال به سراغ محدودیت‌های حاشیه سود برویم؛ جاییکه گفته می‌شود گاهی فروش‌های یکباره شرکت، شرایط را تا حدودی فریبنده جلوه می‌دهد. به این معنا که گاهی دیده می‌شود که شرکتی تحت تاثیر عواملی با فروش یکباره توانسته است که حاشیه سود را در سطح بالایی برای خود نگه دارد؛ در صورتیکه چنین رقمی برای حاشیه سود، ناپایدار خواهد بود. محدودیت دیگر حاشیه سود زمانی اهمیت پیدا می‌کند که شرکت‌ها مدل‌های تجاری متفاوتی دارند. در واقع منظور این است که با محاسبه حاشیه سود نمی‌توان مقایسه دقیقی از شرکت‌ها در صنایع مختلف را به دست آورد بلکه شرایط سوددهی صنایع مختلف متفاوت خواهد بود.

جمع‌بندی

حاشیه سود یکی از گزاره‌های استفاده شده در تحلیل بنیادی است که می‌تواند یک معیار خوب از میزان سودآوری یک شرکت باشد. انواع حاشیه سود عبارتند از حاشیه سود خالص، حاشیه سود ناخالص و همچنین حاشیه سود عملیاتی که هر کدام از انواع این حاشیه‌ها دارای فرمول محاسبه ویژه است. حاشیه سود بالاتر برای یک شرکت نشان از کنترل و مدیریت خوب هزینه‌های پرداخت شده برای شرکت، قیمت‌گذاری مناسب محصولات و همچنین به کار گرفتن استراتژی فروش خوب در بازار برای شرکت مورد نظر است.

سود عملیاتی

سود عملیاتی

اصطلاح سود عملیاتی به معیار سنجش حسابداری برای سودی که شرکت از عملکرد اصلی آن کسب می کند، اطلاق می شود. جایی که کسر سود و مالیات از محاسبه مستثنی است. این ارزش عملیاتی به طور مشابه، هر سود حاصل از سرمایه گذاری های جانبی شرکت را شامل نمی شود، مانند سود حاصل از مشاغل دیگر که ممکن است به طور نسبی به آن تعلق گیرد.

به عنوان مثال، سود حاصل از سرمایه گذاری های یک شرکت که تکرارپذیر نیست به عنوان یک سود غیرعملیاتی در نظر گرفته می شود. این مفهوم، همواره به عنوان یک معیار مناسب برای سنجش سودآفرینی بالقوه کسب و کارها استفاده می شود؛ چراکه عوامل و فاکتورهای اضافه را از محاسبه حذف می کند. سود عملیاتی به عنوان یکی از فاکتورهای مهم در تحلیل بنیادی شرکت های فعال در بازار سرمایه استفاده می شود، به همین دلیل در ادامه مقاله به معرفی آن می پردازیم.

سود عملیاتی چیست و چگونه محاسبه می شود؟

سود عملیاتی چیست

به طور خلاصه می توان گفت که این مفهوم، منعکس کننده باقیمانده‌ سود، بعد از محاسبه‌ تمام هزینه های عملیاتی مربوط به یک بنگاه اقتصادی است. در واقع، علاوه بر بهای تمام‌شده‌ کالای فروش رفته، هزینه‌های اداری، عمومی و هزینه هایی نظیر اجاره و بیمه، حمل‌ونقل و کرایه در محاسبه آن در نظر گرفته می‌شوند.

محاسبه سود عملیاتی

به طور کلی این سود را می توان با استفاده از فرمول زیر محاسبه کرد:

سودعملیاتی = درآمد عملیاتی - هزینه کالاهای فروخته شده - هزینه های عملیاتی – استهلاک

شکستن سود عملیاتی چیست؟

این مفهوم به عنوان یک شاخص بسیار دقیق از سودآوری بالقوه کسب و کار عمل می کند؛ زیرا تمام عوامل اضافی را از محاسبه حذف می کند و تمام هزینه هایی که برای ادامه کار لازم است را شامل می شود. به همین دلیل است که سود عملیاتی، استهلاک مربوط به دارایی که یکی از ابزارهای حسابداری ناشی از عملیات شرکت است را حساب می کند.

سودعملیاتی همچنین به عنوان درآمد عملیاتی و درآمد قبل از بهره و مالیات نیز یاد می شود. اگرچه ممکن است که سود اخیر گاهی شامل درآمد غیر عملیاتی باشد که بخشی از سودعملیاتی نیست. اگر یک شرکت درآمد غیر عملیاتی نداشته باشد، سود عملیاتی آن برابر با EBIT خواهد بود.

موارد محاسبه شده از محاسبه سود عملیاتی

درآمد حاصل از فروش دارایی، خارج از اقلامی که با هدف صریح فروش به عنوان بخشی از تجارت اصلی ایجاد شده باشد، در رقم سود عملیاتی لحاظ نمی شود. علاوه بر این، سود حاصل از مکانیسم هایی مانند چک یا حساب های بازار پول را نیز شامل نمی شود.

مزایا و معایب سود عملیاتی

مزایا و معایب سود عملیاتی

شرکت ها می توانند ارقام سودعملیاتی خود را به جای ارقام سود خالص خود ارائه دهند، زیرا سود خالص یک شرکت شامل تأثیرات پرداخت سود و مالیات است. در مواردی که شرکت دارای بدهی نسبتا بالایی است، این مفهوم ممکن است وضعیت مالی شرکت را مثبت تر از منعکس کننده سود خالص ارائه دهد.

اگرچه سودعملیاتی مثبت ممکن است بیانگر پتانسیل سود کلی یک کسب و کار باشد، اما در واقع سودآوری را تضمین نمی کند. به عنوان مثال، یک شرکت با بار بدهی بالا ممکن است سودعملیاتی مثبتی از خود نشان دهد، در حالی که به طور همزمان زیان خالصی را تجربه می کند. علاوه بر این، هزینه های بزرگ اما اضافی نشان داده نمی شود، که به همین ترتیب می تواند یک شرکت با سود خالص منفی را دارای سود عملیاتی مثبت نشان دهد.

سود عملیاتی، سودآوری تجارت قبل از در نظر گرفتن سود و مالیات است. برای تعیین سودعملیاتی، هزینه های عملیاتی از سود ناخالص کم می شود. سودعملیاتی مانند یک نشانه است که مدیران باید آن را ببینند؛ زیرا منعکس کننده درآمد و هزینه هایی است که آن ها می توانند کنترل کنند.

در واقع، این مفهوم سودی است که شرکت از فعالیت های عادی تجاری خود دریافت می کند. به عنوان مثال، سودعملیاتی یک تولید کننده نوشابه، بیشتر از فروش نوشابه، در مقابل فعالیت های ثانویه، مانند سرمایه گذاری سهام یا فروش املاک و مستغلات حاصل می شود. در صورت های مالی یک شرکت، سودعملیاتی تفاوت بین درآمد عملیاتی و هزینه های عملیاتی است.

درآمد عملیاتی چیست؟

درآمد عملیاتی کلیه درآمد حاصل از فعالیت های اصلی کسب و کار است. به عنوان مثال یک شرکت ساختمانی را در نظر بگیرید که مالک چندین قطعه ماشین آلات سنگین است. اگر یک سال شرکت ساختمانی، دو خانه بسازد و سه قطعه ماشین آلاتی که در عملیات خود استفاده کرده را با سود به فروش برساند، تنها درآمد حاصل از دو خانه ساخته شده سودعملیاتی محسوب می شود.

هزینه های عملیاتی شامل چه مواردی است؟

هزینه های عملیاتی

هزینه عملیاتی، مانند درآمد عملیاتی، فقط از فعالیت های حاشیه سود خالص و ناخالص اصلی یک کسب و کار محاسبه می شود. با استفاده مجدد از مثال شرکت ساختمانی، الوار، میخ، نیروی کار و سوخت برای وسایل نقلیه و. به عنوان هزینه های عملیاتی در نظر گرفته می شود در حالی که خود وسایل نقلیه این کار را نمی کنند. همانطور که فروش وسایل نقلیه به عنوان درآمد عملیاتی محسوب نمی شود، خرید خودرو برای یک شركت ساختمانی نیز به عنوان هزینه عملیاتی در نظر گرفته نمی شود.

چه مواردی از سود عملیاتی مستثنی هستند؟

یک قانون کلی برای تمایز بین مواردی که به سودعملیاتی کمک می کنند و مواردی که این کار را نمی کنند این است که سرمایه گذاری های طولانی مدت معمولاً به سودعملیاتی کمک نمی کنند در حالی که سرمایه گذاری های کوتاه مدت اینطور نیست. به عنوان مثال، ماده اولیه برای یک کارخانه هزینه عملیاتی خواهد بود؛ در حالیکه خود ساختمان کارخانه هزینه ای نخواهد داشت. استثنائات بسیاری در این قاعده وجود دارد؛ با این حال، به عنوان یک چارچوب مفید برای تفکر در مورد تفاوت بین منابع سود عملیاتی و منابع سود غیر عملیاتی عمل می کند.

آیا درآمد حاصل از عملیات همان درآمد عملیاتی است؟

درآمد حاصل از عملکرد و درآمد عملیاتی یک چیز است، اگرچه استفاده از آن ها ممکن است متفاوت باشد. درآمد حاصل از عملیات بیان کلی توصیف درآمدی است که شرکت از فعالیت های اصلی کسب و کار بدست می آورد، منهای هزینه های تولید شده برای درآمد. در واقع، درآمد عملیاتی معمولاً برای نشان دادن این سطح سود در صورت سود و زیان رسمی یک شرکت استفاده می شود.

درآمد حاصل از ادامه کار چیست؟

درآمد حاصل از ادامه کار عبارت دیگری است که برای توصیف این نوع سود استفاده می شود، زیرا محاسبه به طور معمول فعالیت های تجاری متوقف شده را حذف می کند. درآمد حاصل از عملیات شامل درآمد و هزینه های نامنظم است. در برخی موارد، شرکت شما ممکن است دارایی را به صورت نقدی بفروشد؛ این حرکت درآمدزایی دارد، اما به فعالیت های منظم تجاری وابسته نیست. در صورت سود و زیان، اقلام نامنظم بعد از درآمد عملیاتی و قبل از محاسبه درآمد خالص ذکر می شوند.

سودعملیاتی در مقابل درآمد قبل از بهره و مالیات

سود عملیاتی و مالیات

برای تعیین این سود می توان از چندین روش استفاده کرد. اولین راه، تحلیل حاشیه سود است. مورد دیگر بررسی روند سود در چند فصل یا سال به سال است. سود عملیاتی و درآمد قبل از بهره و مالیات، که معمولاً EBIT نامیده می شود، یکسان است. EBIT و سودعملیاتی به جای یکدیگر به عنوان عباراتی استفاده می شوند که همان شاخص مالی را توصیف می کنند.

جمع بندی

این موضوع میزان درآمدی را نشان می دهد که پس از پرداخت هزینه های کسب و کار شما به جز مالیات بر درآمد، باقی می ماند. بیشتر شرکت ها موارد خارق العاده و غیرتکرار را حاشیه سود خالص و ناخالص مستثنی می کنند زیرا این هزینه ها نمایانگر رویدادهای عادی عملیاتی نیستند. به عنوان مثال، یک شرکت تولید کننده قطعات یدکی، بخشی از سود فروش قطعات تولید شده را در بازار سهام سرمایه گذاری کرده است و از طریق این سرمایه گذاری، سود شناسایی کرده است؛ در اینجا، سود بدست آمده از تولید قطعات یدکی به عنوان سود عملیاتی و سود ناشی از سرمایه گذاری در بازار سهام را به عنوان سود غیرعملیاتی در نظر می گیرند. توجه داشته باشید که تکراپذیر بودن سود، یکی از نشانه های سود عملیاتی است.

حاشیه سود چه مفهومی دارد؟

امیر شاملویی

امیر شاملویی

  • اشتراک‌گذاری

حاشیه سود بالا نشان می‌دهد که شرکت کنترل خوبی روی نحوه مدیریت هزینه‌هایش دارد و می‌تواند گزینه مناسبی برای سرمایه‌گذاری باشد. از سوی دیگر، حاشیه سود می‌تواند نشان دهنده استراتژی قیمت‌گذاری شرکت‌ها هم باشد.

یکی از مفاهیم پرکاربرد در بازارهای مالی سودآوری و حاشیه سود است. از نظر اقتصادی هدف شرکت‌ها کسب سود بیشتر و دستیابی به منفعت است. علت سرمایه‌گذاری افراد در آنها نیز همین نکته است.

زیرا اگر انگیزه کسب سود در کار نباشد، دلیلی هم برای سرمایه‌گذاری وجود ندارد. با وجود تمام این حرف‌ها ممکن است در سنجش گزینه مناسب برای سرمایه‌گذاری با مشکل روبرو شویم.

به همین دلیل هم بهتر است با اصول سرمایه‌گذاری بهینه و مفاهیم آن آشنا شویم. در ادامه قصد داریم شما را با حاشیه سود و مفهوم آن آشنا کنیم.

حاشیه سود چیست؟

حاشیه سود که به آن مارجین هم گفته می‌شود، عبارت است از حاصل تقسیم سود یک شرکت به فروش آن. در برخی موارد هم حاشیه سود حاصل تقسیم سود خالص بر درآمد شرکت است.

این مفهوم در پایان صورت سود و زیان قرار دارد و برای محاسبه آن باید کل هزینه‌هایی که شرکت متحمل شده است، از هزینه‌های عملیاتی گرفته تا بهایی که برای مواد اولیه پرداخت می‌کنیم را از کل درآمد کم کنیم.

هزینه‌های مالیاتی نیز باید از درآمد کل کم شود. حاشیه سود به صورت درصد درج می‌شود و معنای آن این است که اگر شرکت به عنوان مثال 100 میلیارد تومان فروش داشته باشد و درآمد کسب کند، سود آن چقدر خواهد بود. در واقع، اگر حاشیه سود 30 درصد باشد، شرکت فوق 30 میلیارد تومان سود به دست خواهد آورد.

انواع مختلف حاشیه سود

حاشیه سود را به 3 دسته مختلف تقسیم می‌کنند. دسته اول حاشیه سود ناخالص است، دسته دوم حاشیه سود عملیاتی نام دارد و به دسته سوم حاشیه سود خالص می‌گویند. این حاشیه سودها از طریق بررسی و تحلیل صورت سود و زیان قابل دستیابی است. در ادامه به دسته‌های مختلف حاشیه سود اشاره می‌کنیم.

حاشیه سود ناخالص

این حاشیه سود حاصل تقسیم سود ناخالص بر درآمد است. در نهایت عدد به دست آمده را در 100 ضرب می‌کنیم تا حاشیه سود ناخالص برحسب درصد به دست بیاید. سود ناخالص نیز حاصل کم کردن بهای تمام شده از درآمد کل است.

حاشیه سود عملیاتی

این متغیر حاصل تقسیم کردن سود عملیاتی است بر درآمد. کاربرد حاشیه سود عملیاتی آن است که سودآوری شرکت مورد بررسی ما را در عملیات اصلی که انجام می‌دهد، مورد سنجش قرار می‌دهد. عدد به دست آمده را ضرب در 100 می‌کنیم تا این متغیر برحسب درصد به دست بیاید. سود عملیاتی حاصل کم کردن هزینه‌های عملیاتی از سود ناخالص است.

حاشیه سود خالص

برای به دست آوردن حاشیه سود خالص، باید سود خالص را بر درآمد تقسیم کرد. عددی را که به دست می‌آید باید در 100 ضرب کنیم. حاشیه سود خالص یکی از نسبت‌های مالی است که بسیاری از تحلیلگران به آن توجه می‌کنند و سودآوری یک بنگاه تولیدی را بر اساس آن مورد سنجش و ارزیابی قرار می‌دهند. سود خالص نیز برابر است با درآمد کل منهای تمام هزینه‌ها.

افزایش درآمد به معنی افزایش حاشیه سود است؟

درآمد برای شرکت‌ها فقط یک عدد است. این عدد نمی‌تواند بیان کننده حاشیه سود شرکت باشد، زیرا درآمد عبارت است از مقدار فروش ضرب در قیمت فروش. به این ترتیب مقدار حاشیه سود را نشان نمی‌دهد. برای روشن‌تر شدن تفاوت درآمد و حاشیه سود یک مثال بیان می‌کنیم:

اگر یک شرکت در پایان سال گذشته 10 میلیارد تومان درآمد داشته باشد و مجموع کل هزینه‌های آن 8 میلیارد تومان شده باشد؛ میزان حاشیه سود آن 20 درصد بوده است. حال اگر در پایان سال جاری درآمد شرکت به 12 میلیارد رسیده باشد آیا می‌توان گفت که حاشیه سود شرکت بالا رفته است؟

برای جواب دادن به این سوال ابتدا باید میزان هزینه‌های کل را نیز در نظر گرفت زیرا هزینه‌ی کل یک شرکت عنصر مهمی برای تعیین حاشیه‌ی سود آن به شمار می‌رود. اگر به مثال ذکر شده برگردیم و فرض کنیم درآمد حاشیه سود خالص و ناخالص شرکت در پایان سال جاری 12 میلیارد و هزینه‌ی کل شرکت نیز 10 میلیارد تومان باشد، حاشیه سود شرکت 16.6 درصد می‌شود. طبق این مثال فرضی درآمد شرکت بالا رفته است اما حاشیه‌ی سود آن کاهش داشته است.

دانستن حاشیه سود به چه دردی می‌خورد؟

اطلاع از میزان حاشیه سود می‌تواند نکات خوبی را در مورد یک شرکت به ما بگوید. اگر میزان حاشیه سود پایین باشد، می‌توان نتیجه گرفت که وضعیت اقتصادی شرکت چندان خوب نیست و سرمایه‌گذاری خیلی خوبی نخواهد بود.

شرکتی که حاشیه سود پایینی دارد، در صورتی که با مشکلی در درآمدزایی روبرو شود، حاشیه سود آن پایین‌تر هم خواهد رفت. مقایسه مارجین‌های سود شرکت‌های یک صنعت با یکدیگر می‌تواند نشان دهد که شرایط هر شرکت‌ به چه نحوی است و چه مشکلاتی در فروش و کسب درآمد دارد.

علاوه بر این، حاشیه سود نشان می‌دهد که شرکت‌ها چطور هزینه‌هایشان را مدیریت می‌کنند و چقدر در این زمینه خوب عمل کرده‌اند. وقتی مارجین سود پایین باشد یعنی مخارج شرکت نسبت به درآمد زیاد باشد، می‌تواند نشانه‌ای از وضعیت نامناسب یک شرکت از نظر مدیریت باشد.

مخارج و هزینه‌های بالا ممکن است به این دلیل اتفاق افتاده باشد که شرکت نیروی انسانی زیادی نسبت به حالت بهینه خود استخدام کرده باشد. از طرف دیگر، حاشیه سود بالا نشان می‌دهد که شرکت کنترل خوبی روی نحوه مدیریت هزینه‌هایش دارد و می‌تواند گزینه مناسبی برای سرمایه‌گذاری باشد.

از سوی دیگر، حاشیه سود می‌تواند نشان دهنده استراتژی قیمت‌گذاری شرکت‌ها هم باشد. مثلا ممکن است مارجین به این علت پایین باشد که یک شرکت محصولات خود را ارزان‌تر می‌فروشد و شاید با این کار یک استراتژی را دنبال می‌کند. دانستن دلیل پایین یا بالا بودن مارجین می‌تواند ما را به تصمیم درستی برای سرمایه‌گذاری در آن شرکت برساند.

نکاتی که باید در سنجش حاشیه سود به آنها دقت کرد

در بالا به بررسی حاشیه سود پرداختیم و به نکاتی در خصوص آن اشاره کردیم. گفتیم که این معیار می‌تواند به ما کمک کند تا وضعیت یک شرکت را به طور کلی بفهمیم و در خصوص سرمایه‌گذاری برای آن تصمیم بگیریم. با این حال حاشیه سود هم مشکلاتی دارد که باید به آن توجه کنیم.

در مجموع، این نسبت را زمانی می‌توان به کار برد که شرکت‌ها در یک صنعت فعالیت کنند و مدل کسب و کار آنها هم مشابه باشد. وقتی شرکت‌ها متعلق به صنایع مختلفی باشند یا مدل کسب و کارشان فرق داشته باشد، مقایسه آنها چندان درست نخواهد بود.

مثلا حاشیه سود خالص و ناخالص شرکتی که کالای لوکس و تجملاتی می‌فروشد را نمی‌توان با تولیدکننده کالاهای اساسی و ضروری مقایسه کرد. حاشیه سود این شرکت‌ها با یکدیگر فرق دارد و مشتریان متفاوتی هم دارند. در نهایت این که برای شرکت‌های زیان‌ده هم محاسبه حاشیه سود چندان فایده ندارد، چرا که این قبیل شرکت‌ها سودی ایجاد نمی‌کنند که بتوانیم حاشیه سود را بسنجیم.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.