خط پیوت و هارمونیک
راهنمای دوره آموزشی تحلیل تکنیکال
این دوره همواره در حال بروزرسانی است.
با شرکت در دوره آموزش تحلیل تکنیکال (تریدرشو) بصورت دائمی و رایگان به نسخه بروز شده دوره دسترسی خواهید داشت.
تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال چیست؟
آموزش جامع پلتفرم تریدینگ ویو (TradingView)
آموزش مبانی تحلیل تکنیکال (بخش اول)
آموزش مبانی تحلیل تکینکال (بخش دوم)
آشنایی با فیبوناچی اصلاحی و فیبوناچی گسترده
تحلیل زمانی فیبوناچی
معرفی الگوهای شمعی بازگشتی اصلی
معرفی الگوهای شمعی بازگشتی ثانویه
معرفی الگوهای شمعی ادامه دهنده
معرفی الگوهای بازگشتی کلاسیک قیمتی
معرفی الگوهای هارمونیک
معرفی الگوهای هارمونیک پیشرفته
معرفی اندیکاتورها و اسیلاتورها (بخش اول)
معرفی اندیکاتورها و اسیلاتورها (بخش دوم)
معرفی اندیکاتورها و اسیلاتورها (بخش سوم)
معرفی اندیکاتورها و اسیلاتورها (بخش چهارم)
تدوین استراتژی معاملاتی بر اساس واگرایی ها (بخش اول)
استراتژی معاملاتی ایچیموکو (Ichimoku Cloud) | بخش اول
استراتژی معاملاتی ایچیموکو (Ichimoku Cloud) | بخش دوم
چنگال آندروز (Andrews’ Pitchfork) | بخش اول
چنگال آندروز (Andrews’ Pitchfork) | بخش دوم
نظریه دلبرت گن
استراتژی مارتینگل چیست؟
اطلاعات تماس:
دفتر مرکزی: تهران، فاز 4 اندیشه، خیابان توحید شمالی، مجتمع تجاری-اداری ارغوان، طبقه دوم اداری، واحد 158
تلفن تماس: 02128426280
درباره شرکت پیشرو آساک:
شرکت فن آوران اطلاعات و ارتباطات پیشرو آساک (مسئولیت محدود) به شماره ثبت 4327، به عنوان شرکت خلاق معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در زمینه فناوری های مالی (فین تک) و همچنین سرمایه گذاری در بازارهای مالی داخلی و خارجی به صورت کاملا تخصصی و حرفه ای به ارائه محصولات، مشاوره ها و دوره های آموزشی می پردازد.
از رجیستا تا دابل پیوت و صد البته اینگنچه؛ حلقه های گمشده منچستر یونایتد، رئال مادرید و یوونتوس در فصل جاری چیست؟
خط هافبک امروزه از دید تاکتیکی در فوتبال مدرن به مسئله ای پیچیده و سرنوشت ساز تبدیل شده است. بسیاری از تاکتیک نویسان بزرگ فوتبال دنیا معتقدند که داشتن یک خط هافبک کامل می تواند موفقیت هر تیمی را تا حد زیادی تضمین کند. اما مسئله اصلی دقیقا نایاب بودن همین واژه «کامل» است.
طرفداری - خط هافبک با توجه به اهمیتی که این روزها در فوتبال مدرن دارد شاید بهترین نقطه برای آغاز مطالعه تاکتیکی روی تیم های مختلف باشد. با مطالعه خط هافبک 3 خط پیوت و هارمونیک تیم بزرگ فوتبال دنیا در فصل جاری به حلقه های گمشده ای می رسیم که می تواند ما را به نتایج جالبی در رابطه با آینده این 3 تیم در تابستان سال جاری برساند. شاید اگر این حلقه های گمشده در تابستان سال پیش یافت می شدند، منچستر یونایتد، رئال مادرید و یوونتوس می توانستند فصل به مراتب بهتری را سپری کنند.
منچستر یونایتد، به دنبال یک عدد «رجیستا»
نداشتن «هارمونی» یکی از مهم ترین مشکلات «کلی» منچستر یونایتد لوئیس فن خال در فصل جاری محسوب می شود. مسئله ای که پیش از این در مطلب درجست و جوی کمی «هارمونی» به آن پرداخته بودم. با این حال اگر قصد داشته باشیم روی مسائل تاکتیکی یونایتد کمی ریزتر شویم، به حلقه گمشده ای خواهیم رسید که تاکتیک نویسان از آن تحت عنوان «رجیستا» نام می برند. رجیستا در زبان ایتالیایی به معنای مدیر است و در اصطلاح تاکتیکی به بازیکنانی گفته می شود که توانسته اند انقلابی جدید در پست هافبک تدافعی ایجاد کنند. رجیستاها در جلوی مدافعان خودی قرار می گیرند، یعنی دقیقا همان نقطه ای که هافبک دفاعی های تخصصی به آن تعلق دارند اما شرح وظایف آن ها تکمیل شده تر است. یک رجیستا علاوه خط پیوت و هارمونیک بر اینکه لازم است توانایی های خوبی در فاز تدافعی داشته باشد، باید بتواند از پاس های رو به جلو با طول زیاد، ریسکی و بلند نیز استفاده کند. یک رجیستا دیگر تنها وظایف تدافعی بر عهده ندارد بلکه باید بتواند آهنگ بازی تیمش را به طور متفاوتی با دیگر بازیکنان حاضر در زمین تغییر دهد.یکی از مهم ترین مشکلات یونایتد در فصل جاری عدم وجود چنین بازیکنی است. البته یونایتد در طول سالیان گذشته بهترین بازیکنان در این پست را در اختیار داشته است. از پل اسکولز گرفته تا همین مایکل کریکی که هنوز هم در ترکیب تیم حضور دارد. اما مصدومیت های پیاپی کریک مانع از حضور با ثبات و طولانی مدت وی در فصل جاری شده است. بلیند استعداد هلندی لوئیس فن خال در بیشتر مواقع در بازی های این فصل جلوی مدافعان تیمش قرار گرفته است. گرچه این بازیکن توانایی های خوبی در پاس های کوتاه عرضی و به اصطلاح «مالکانه» دارد اما به هیچ عنوان یک رجیستا محسوب نمی شود. هررا نیز دقیقا چنین وضعیتی دارد. البته این بازیکن توانایی هایش از بلیند در فاز تهاجمی بیشتر است اما باز هم یک رجیستا به حساب نمی آِید. خوان ماتا و فلینی نیز به هیچ عنوان چنین خصوصیتی خط پیوت و هارمونیک را ندارند. دقیقا به همین علت است که آمار پاس های رو به جلو، ریسکی و بلند یونایتد در طول فصل جاری به شدت پایین بوده و این مسئله انتخاب های لوئیس فن خال را در فاز تهاجمی محدود کرده است. کافی است به بازگشت کریک مقابل تاتنهام و حضور او در جلوی مدافعان تیمش بنگرید تا تغییر آهنگ بازی یونایتد را با تمام وجود احساس کنید. مایکل کریک به خوبی توانست با پاس های متفاوتش سطح بازی یونایتد را تغییر دهد و این دقیقا حلقه گمشده لوئیس فن خال در فصل جاری بوده است. بسیاری از هواداران عامیانه یونایتد معتقدند که این تیم باید یک هافبک باکس تو باکس را در تابستان آینده جذب کند و در واقع چنین بازیکنی را حلقه گمشده یونایتد تصور می کنند. اما در حقیقت فراتر از چنین بازیکنی، یونایتد به یک عدد رجیستا برای تغییر آهنگ بازی اش نیاز دارد. البته که مایکل کریک یک رجیستا قهار و خارق العاده است اما باید پذیرفت که همچون فصل جاری سن و سالش و شرایط خاص فیزیکی اش این اجازه را به او نخواهد داد که یک فصل کامل حضوری با ثبات در جلوی مدافعان تیمش داشته باشد. دیگر رجیستاهای موجود در بازار نیز شرایط کریک را دارند. ژابی آلونسو و یا آندره آ پیرلو نیز دیگر نمی توانند تیمی را برای یک فصل طولانی و پر فراز و نشیب همراهی کنند. لوئیس فن خال تابستان امسال تمام توانش را روی یافتن چنین بازیکنی صرف خواهد کرد.
رئال مادرید؛ کامل نشدن حلقه ای تحت عنوان «دابل پیوت»
پس از دیپورت شدن رجیستای تمام عیاری همچون ژابی آلونسو، کارلو آنچلوتی برای جبران خلا وی رو به تاکتیکی آورد که تاکتیک نویسان از آن تحت عنوان «دابل پیوت» نام می برند. دابل پیوت به 2 هافبک میانی گفته می شود که در بیشتر مواقع در سیستم 2-4-4 در مرکز میدان قرار می گیرند. این 2 بازیکن مکمل یکدیگر هستند و در واقع در کنار یکدیگر می توانند وظایف خودشان را به بهترین شکل انجام دهند. هیچ کدام از این 2 بازیکن بدون بازیکن دیگر، نمی تواند از عهده وظایف خط میانی تیم بر آید. از نمونه های دابل پیوت در فوتبال مدرن می توان به زوج پول اسکولز - مایکل کریک اشاره کرد. زوجی که سر آلکس فرگوسن به خوبی توانست آن را در یونایتد پیاده کند. از دیگر دابل پیوت های موفق زوج امرسون - پاتریک ویرا است. زوجی که فابیو کاپلو توانست با آن فصلی موفق را در یوونتوس سپری کند. کارلو آنچلوتی نیز برای جبران خلا ژابی آلونسو دابل پیوت تونی کروس - لوکا مودریچ را انتخاب کرده بود. تونی کروس به هیچ عنوان به تنهایی نمی تواند نقش یک «رجیستا» را ایفا کند. حتی اگر فرض کنیم که او علاوه بر پاس های مالکلانه استادانه، از قدرت بالایی در دادن پاس های ریسکی و رو به جلو نیز برخوردار است، اما باز هم توانایی های محدود دفاعی اش این اجازه را به او نمی دهد که به تنهایی نقش یک رجیستا را همچون ژابی آلونسو و یا مایکل کریک ایفا کند. به همین علت بود که کارلو آنچلوتی پوششی تحت عنوان لوکا مودریچ برای او در نظر گرفت. کروس و مودریچ همچون قطعات یک پازل یکدیگر را کامل می کنند. تونی کروس از توانایی های رجیستا گونه لوکا مودریچ علی الخصوص در فاز تدافعی بهره می برد و همین عامل به وی این اجازه را می دهد تا با آسودگی خاطر بیشتری در فاز تهاجمی تیمش کار کند. اما از زمانی که لوکا مودریچ به علت مصدومیت از تیم کنار رفت، تونی کروس نیز هیچ گاه نتوانست آن بازدهی گذشته را داشته باشد. دقیقا به همین علت است که او از زمان رفتن مودریچ تنها توانسته 1 پاس خط پیوت و هارمونیک گل برای هم تیمی هایش ارسال کند. رفتن مودریچ دابل پیوت خلاقانه آنچلوتی را ناقص کرده بود. ایارامندی یا لوکاس سیلوا هیچ کدام نمی توانستند آنچه تونی کروس می خواهد را ارائه دهند و همین عامل یکی از مهم ترین علت های افت رئال مادرید در هفته های اخیر محسوب می شود. کارلو آنچلوتی شاید بهتر بود که در تابستان گذشته فکر چنین روزی را می کرد. مصدومیت یکی از حلقه های دابل پیوت می تواند تمام تیم را تحت تاثیر قرار دهد و چه بهتر است اگر جانشینان قانع کننده ای روی نیمکت حضور داشته باشند. البته سامی خدیرا آماده و سرحال نشان داده که بازیکن با کیفیتی است اما شرایط منحصر به فرد او همواره طی 2 سال اخیر مادرید را از حضور مستمر و باثباتش منع کرده است.تابستان جاری کارلو آنچلوتی در صورتی که همچنان روی نیمکت مادرید حضور داشته باشد، باید حتما به فکر جاشینان قانع کننده ای برای دابل پیوت دوست داشتنی اش باشد.
یوونتوس؛ همچنان در حسرت «اینگنچه»
یوونتوس صد البته حتی رو ویلچر نیز این سال ها فاصله ای کهکشانی با دیگر تیم های حاضر در سری آ دارد اما باید پذیرفت در مجموع آن ها نیز خیلی کامل نیستند. بسیاری از هواداران فوتبال بر این عقیده اند که خط هافبک یوونتوس یک خط هافبک کامل و تمام عیار است اما چنین فرضیه ای کاملا اشتباه به نظر می رسد. آلگری در سیستم 2-1-3-4 مورد علاقه اش البته ابزار قابل قبولی را در خط هافبک در اختیار دارد اما در نقطه ای که باید این ابزار کامل شوند، کارش لنگ می زند. یووه گرچه رجیستایی تمام عیار همچون پیرلو، هافبک باکس تو باکسی پر انرژی همچون ویدال و یک شاتلر( متصل کننده فاز تدافعی به فاز تهاجمی) منحصر به فرد همچون پوگبا در اختیار دارد اما از داشتن یک عدد «اینگنچه» در پشت 2 مهاجمش رنج می برد. اینگنچه اصطلاحی متعلق به آمریکای جنوبی است که در میان تاکتیک نویسان رواج زیادی دارد. به معنای ایتالیایی اینگنچه همان ترکوارتیستا و به معنای انگلیسی همان پلی میکر خودمان است. بازیکنی خلاق که در ساده ترین اصطلاح از آن تحت عنوان بازیکن شماره 10 نام برده می شود. یووه امسال و در هر 3 سال گذشته از داشتن چنین بازیکنی بی بهره بوده است. پریرا خرید تابستان سال گذشته تیم نیز گرچه تکنیک قابل قبولی دارد اما هوش، ذکاوت و قدرت گلزنی بسیار پایینی برای بازی در این پست دارد. پول پوگبا از دید بعضی هواداران یووه بهترین گزینه برای بازی در این پست محسوب می شود اما باید پذیرفت که این جواهر فرانسوی علی رغم تکنیک قابل قبول و قدرت شوت زنی مثال زدنی اش باز هم آن تمرکز و دقت لازم برای دادن پاس های کلیدی نهایی را در این پست ندارد. دقیقا به همین علت بود که آلگری و ماروتا در زمستان به دنبال وسلی اسنایدر بودند. یووه باید بپذیرد با توجه به سیستمی که زیر نظر آلگری ارائه می دهد، بدون یک اینگنچه قهار نمی تواند در شرایط طبیعی عنوان قهرمانی در اروپا را به دست آورد. تابستان سال جاری برای یووه نیز بسیار سرنوشت ساز می تواند باشد. جایی که آن ها در کنار بازگرداندن امثال روگانی، زاتزا یا براردی، باید تمام توان خود را نیز برای خرید یک اینگنچه به کار گیرند.
اطلاعیه
قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.
کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و . که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.
همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.
دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.
منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک خط پیوت و هارمونیک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.
لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.
پیوت (pivot) یا نقطه بازگشت و معرفی 4 نوع آن
پیوتها سطوح محوری و برگشت بازار هستند که بازار اگر صعودی بوده شروع به ریزش میکند یا اگر نزولی بوده شروع به رشد میکند. درواقع نقاط بازگشت همان محدوده چرخش قیمت یا نقطه شروع نوسانات قیمت است و به طور سنتی به پیوتهای مینور (پیوتهای فرعی یا کوچک) و پیوتهای اصلی (پیوتهای ماژور یا بزرگ) تقسیم میشوند.
نقاط بازگشت معمولاً زمانی شکل میگیرند که نیروی عرضه یا تقاضا یکی بر دیگری غالب شود! در واقع زمانی که شما به یک نمودار قیمت نگاه کنید؛ تعداد بیشماری نقطه بازگشت مشاهده خواهید نمود.
انواع پیوت ها
پیوتهای مینور (پیوتهای فرعی)
پیوتهای مینور سطوحی هستند که برگشتهای قیمتی از این سطح، جزیی و محدود است. بهعبارت دیگر برگشتهای محسوسی در قیمت شاهد نیستیم. این سطوح در حقیقت مناطقی هستند که غالباً بازار در فكر نقد کردن معاملات خود میباشد و کمتر معاملهگران معكوس، وارد بازار میشوند. همانطور که مشخص است و در نمودار زیر میبینیم پیوتهای مینور نوسانات جزئی بازار است. برآیند پیوتهای فرعی بازار یک حرکت بزرگ در روند را تشکیل میدهند..
پیوتهای ماژور (پیوتهای اصلی)
پیوتهای ماژور یا پیوتهای اصلی، به زبان ساده، نقاطی را نشان میدهند که جهت روند در آنجا دچار چرخش جدی شده باشد. چرخش جدّی یعنی قیمت حداقل به اندازه یکسوم از مسیر رفت خود را مجدداً بازگشت نماید. سایر نقاطی که چنین تأثیر مهمی بر بازار نداشتهاند همگی پیوت مینور و کماهمیت بوده و نقش ریزموجهای فرعی را دارند.
یک تحلیلگر مجرب به مرور زمان فرا میگیرد که حتّی بدون استفاده از روش و ابزار خاصی و صرفاً با اتکا به تجربه چشمی، نقاط اصلی بر روی یک چارت را به خوبی تشخیص داده و آنها را از پیوتهای فرعی و کماهمیت تفکیک نماید. امّا فعلاً نیاز به تعریف دقیقتر و مدرنتری برای پیوتهای ماژور داریم. بنابراین بهنظر میرسد که شناسایی درست پیوت ماژور یک اصل اساسی در بازار میباشد که فقدانش منجر به بروز اشتباهات پیدرپی در بازار میشود
1-پیوت قیمتی
مفهوم اصلی و اساسی نقاط بازگشت قیمت، در ذات این نقاط بازگشت نهفته است. در تعریف کلاسیک pivotهای قیمتی بدان اشاره شده است، که اگر بازار به میزان مشخصی در یک جهت حرکت کرده و پس از تشکیل سقف یا کف، با روندی نسبتاً قوی در جهت مخالف حرکت کند؛ یک نقطه بازگشت در نمودار تشکیل شده است. در حال حاضر این تعریف تکامل یافته و عموماً در روشهای پرایس اکشنی مطرح میشود؛ که اگر قیمت حداقل به اندازه سه کندل (شمع ژاپنی) حرکت نموده و پس از تشکیل کندل بازگشتی، دوباره با همان شرایط اما در جهت مخالف حرکت کند؛ یک نقطه بازگشت قابل اطمینان خواهیم داشت.
نحوه تشخیص این نقاط بازگشت به صورت بصری و بر مبنای قوانین روشهای تحلیلی مختلف بوده و اصولاً ابزار تحلیلی خاصی نمیطلبد. به طور کلی، بر اساس دو روش معامله بر اساس سطوح حمایت و مقاومت قبلی یا زمان تشکیل pivot، میتوانید از آنها استفاده کنید.
۲- پیوت محاسباتی
این نوع از نقاط بازگشت بر اساس دادههای قیمتی (OHLC) و فرمولهای ریاضی محاسبه میشوند و جزئیات تحرکات قیمتی بازار، در آنها دخیل نیست! در واقع خروجی این محاسبات که به صورت چند عدد میباشد؛ به عنوان سطوح حمایت و مقاومت آتی نمودار به کار برده میشوند. این نقاط بازگشت بر اساس دوره زمانی نمودار و دادههای قیمتی مورد استفاده، تا مدت زمان مشخصی معتبرند و با تشکیل کندلهای جدید، این سطوح بهروزرسانی میشوند. به طور مثال، نواحی پیوتی نمودار یکساعته برای معاملهگران میانمدتی کاربرد ندارند. pivotهای محاسباتی نیز خود انواع مختلفی دارند، که پیوت پوینت و خطوط کاماریلا مهمترین آنها هستند. در ادامه به شرح مختصر هرکدام از آنها خواهیم پرداخت.
Pivot Point (PP) = High+Low+Close/3
بر اساس قواعد، اگر قیمت بالاتر از نقطه «PP» قرار داشته باشد؛ به معنی روند صعودی بوده و باید بر اساس واکنشهای قیمت نسبت به سطوح مقاومتی، به دنبال موقعیت خرید باشیم و در غیر این صورت(قیمت کمتر از PP)، اقدام به فروش مینماییم. توجه داشته باشید، که نقاط «R» مخفف Resistance یا همان سطوح مقاومتی و نقاط «S» مخفف Support یا نواحی حمایتی نمودار میباشند.
در محاسبات خطوط کاماریلا ناحیه کلیدی نظیر «PP» نداریم؛ اما به دلیل تعدد نواحی مقاومت و حمایت محاسبه شده در این روش، میتوان قدرت روند را تا حد زیادی تشخیص داد و معاملات دقیقتری داشت. در واقع زمانی که قیمت به سطوح ۳ یا ۴(از نوع R یا S) برسد؛ در نگاه اول نشاندهنده قدرت روند و تحرک قیمتی بالا میباشد.
ذکر این نکته ضروری است، که محاسبهگر نقاط عطف در اکثر پلتفرمهای تحلیلی به صورت اندیکاتورهای پیشفرض قرار دارند و حتی در صورت عدم وجود آن میتوانید، به صورت رایگان آن را از منابع مختلف دانلود و نصب کنید. امروزه در بسیاری از استراتژیهای معاملاتی، نقاط بازگشت به عنوان ابزار اصلی و در کنار مواردی چون خطوط روند، میانگینهای متحرک و… به کار برده میشوند.
۳- پیوت ماژور
حتی اگر با تحلیل تکنیکال آشنایی نداشته باشید؛ با مشاهده نمودار قیمت، کف و سقفهایی که موجب وقوع حرکات قیمتی قوی در جهت مخالف شدهاند، کاملاً محسوس میباشند. در اصطلاح به این دسته از نقاط بازگشتی، پیوت ماژور گفته میشود. این نقاط از اعتبار بالایی برخوردارند و تحلیلگران برای ترسیم خطوط روند و الگوهای قیمتی، باید از این نقاط بازگشت استفاده کنند.
۴- پیوت مینور
در طرف مقابل نقاط پیوتی هم وجود دارند؛ که نهایتاً منجر به حرکات اصلاحی کوچک یا برقراری روند خنثی میشوند. پیوت مینورها در نمودارهای با دوره زمانی پایین (تایمفریم کوچک) به وفور قابل مشاهدهاند؛ زیرا نوسانات کاذب و مقطعی در نمودارهای میانروزی بیشتر ایجاد میشوند. به دلیل اینکه نقاط بازگشتی مینور، قدرت چندانی در تغییر روند و ایجاد حرکات قیمتی چشمگیر ندارند؛ الگوهای قیمتی و خطوط روند مبتنی بر آنها از اعتبار چندانی برخوردار نیست. در نتیجه برای کاهش درصد خطای تحلیل، معاملهگران باید به دورههای زمانی مناسب رجوع کنند.
نحوه تشخیص پیوت ماژور از مینور
حال که تعاریف اولیه پیوت ماژور و مینور ذکر شد؛ سؤال اصلی این است، که چگونه این نقاط را از یکدیگر تمایز دهیم؟ با توجه به اینکه سطوح پیوتی کاملاً مبتنی بر قیمت میباشند، تشخیص آنها به صورت چشمی و بر اساس مقایسه ذهنی سطوح بر اساس قدرت حرکات بعدی امکانپذیر خواهد بود؛ اما این امر مستلزم داشتن تجربه کافی در زمینه تحلیل تکنیکال است! به همین دلیل، روشی ترکیبی شامل دو ابزار فیبوناچی بازگشتی و اندیکاتور مکدی تدوین شده است؛ تا معاملهگران متوسط و مبتدی نیز قادر به تشخیص این سطوح باشند.
در واقع اگر سطوح کف یا سقف نمودار این دو ویژگی را داشته باشند؛ به احتمال قوی با یک پیوت ماژور روبهرو خواهیم بود. قاعده کلی شامل موارد ذیل است:
تغییر فاز مکدی در زمان تشکیل pivot
اصلاح قیمت حداقل به اندازه ۳۸ درصد موج قبلی
از مزایای تشخیص درست نقاط بازگشت، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تشخیص و ترسیم درست خط روند
2. تعیین حد ضررهای درست و ایمن
3. تشخیص احساسات بازار و درگیر نشدن در آن
4. فرار از سردرگمی
نتیجه گیری از پیوتها
برای تشخص pivotهای اصلی از فرعی 3 شرط داریم که اگر 2 شرط را همزمان دارا بود، آن نقطه پیوت اصلی خواهد بود؛ این 3 شرط عبارتند از:
در یک پیوت ماژور، قیمت باید حداقل %38 از مسير قبلی خود را مجدداً بازگشت نماید.
به لحاظ زمانی نیز مسیر بازگشت باید حداقل به اندازه %38 از مدت زمان موج رفت، طول بکشد.
بین هر دو پیوت ماژور متوالی، علامت جبری مکدی باید حداقل یکبار تغییر فاز بدهد.
شناسایی درست مفهوم مینور و ماژور چند حسن اساسی دارد که عبارتند از:
چنانچه سطوح ماژور به درستی شناسایی شود، به وسیله آن میتوان روند اصلی بازار را به دقت تشخیص داد.
پیوتهای مینور نوسانهای مقطعی و هیجانات بازار میباشد. اگر بتوانیم مینور را از ماژور تشخیص دهیم، درگیر هیجانات بازار نشده و دست به حرکات احساسی در بازار نمیزنیم.
شناخت صحیح ماژورها میتواند حدضررهای امن و پرقدرتی برایمان بهارمغان بیاورد. در حقيقت انتخاب یک حدضرر مناسب، نخستین گام یک پوزیشن منطقی و اصولی است.
شناخت درست ماژورها در بسیاری از تکنیکهای معاملهگری اعم از کلاسیک، هارمونیک و امواج میتواند بسیار مثمرثمر و کارا باشد. انتخاب صحیح و درست ماژورها، معاملهگر را از سردرگمی در بازار مبرا میکند.
پیوت چیست و چه اهمیتی در تحلیل تکنیکال دارد؟
همانطور که قبلاً در مقالات آموزش تحلیل تکنیکال صحبت کردیم. از مهمترین اهداف تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی، تشخیص محدودهها یا نقاط بازگشت قیمتها میباشد. در واقع تمام بحث تکنیکال پیداکردن مسیر حرکت احتمالی قیمت و بعد محدودههای احتمالی چرخش قیمت است. با این حال تا به امروز هیچ روشی پیدا نشده که بتواند با دقت 100 درصد این نقاط چرخش رو بهطور کامل پیدا کند. در این مقاله از سایت پارسیان بورس میخواهیم به بررسی و معرفی پیوتهای قیمت بپردازیم. پیوت از جمله ابزارهای بسیار کاربردی تحلیل تکنیکال برای بررسی وضعیت گذشته و حال قیمت است. پیوتها به تعبیری همان نقاط چرخش قیمت در نمودارهای تحلیل تکنیکال هستند و تشخیص درست آنها از الزامات شروع تحلیل تکنیکال است.
در ادامه بررسی میکنیم که پیوت چیست و بهطورکلی مبحث پیوت را مورد بررسی قرار میدهیم. اما پیش از شروع، درصورتی که علاقه دارید علم خود را در حوزه تحلیل تکنیکال گسترش دهید، دوره آموزش صفر تا صد پرایس اکشن را به شما پیشنهاد میدهیم، در این دوره شما پرایس اکشن را به شیوه سم سایدن بهطورکامل آموزش خواهید دید.
از مزایای تشخیص درست پیوتها، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تشخیص و ترسیم درست خط روند
2. تعیین حد ضررهای درست و ایمن
3. تشخیص احساسات بازار و درگیر نشدن در آن
4. فرار از سردرگمی
پیوت چیست؟
تعریف پیوتها
پپوتها سطوح محوری و برگشت بازار هستند که بازار اگر صعودی بوده شروع به ریزش میکند یا اگر نزولی بوده شروع به رشد میکند. درواقع پیوتها همان محدوده چرخش قیمت یا نقطه شروع نوسانات قیمت است و به طور سنتی به پیوتهای مینور (پیوتهای فرعی یا کوچک) و پیوتهای اصلی (پیوتهای ماژور یا بزرگ) تقسیم میشوند.
پیوتهای مینور (پیوتهای فرعی)
پیوتهای مینور سطوحی هستند که برگشتهای قیمتی از این سطح، جزیی و محدود است. بهعبارت دیگر برگشتهای محسوسی در قیمت شاهد نیستیم. این سطوح در حقیقت مناطقی هستند که غالباً بازار در فكر نقد کردن معاملات خود میباشد و کمتر معاملهگران معكوس، وارد بازار میشوند. همانطور که مشخص است و در نمودار زیر میبینیم پیوتهای مینور نوسانات جزئی بازار است. برآیند پیوتهای فرعی بازار یک حرکت بزرگ را تشکیل میدهند.
پیوت مینور
یکی از دلایلی که معاملهگران معاملات خود را با سود کم میبندند، اسیر شدن در پپوتهای مینور یا فرعی میباشد، این پیوتها در کنار جوّ روانی منجر به این قضیه میشود که معاملهگران آماتور تصوّر کنند بازار در حال برگشت بزرگی است و معاملات خوب خود را اغلب با یکپنجم سود واقعی ببندند.
پیوتهای مینور در حقیقت سطوحی هستند که معاملهگران کوتاه مدتی شناسایی سود میکنند و به دلیل نقدکردن معاملات، قيمتها اندکی برمیگردند، امّا قیمت مجدد در جهت روند اصلی خود حرکت مینماید. بنابراین افرادی که معاملهگر میانمدتی هستند، نباید تحتتأثیر پیوتهای مینور قرار گرفته و پوزیشنهای خود را با سود اندک ببندند چرا که میتوانند سود بسیار بیشتری کسب نمایند.
مشکل بزرگی که بسیاری از معامله گران بازار، به خصوص تازهکارها، با آن روبرو هستند محدود کردن سود و باز کردن حد ضرر میباشد، بدینصورت که حدضرر خود را بر اساس ماژورها تعیین میکند و حد سودشان در مرحله اول ماژور است. امّا شرایط روحی و روانی و شرایط حاکم بر بازار منجر به این میشود که معامله گران در مینورها معاملات خود را ببندند و نسبت ریسک به بازده نامعقول باشد و در بلندمدت برآیند ضرر شود.
پیوتهای ماژور (پیوتهای اصلی)
پیوتهای ماژور یا پیوتهای اصلی، به زبان ساده، نقاطی را نشان میدهند که جهت روند در آنجا دچار چرخش جدی شده باشد. چرخش جدّی یعنی قیمت حداقل به اندازه یکسوم از مسیر رفت خود را مجدداً بازگشت نماید. سایر نقاطی که چنین تأثیر مهمی بر بازار نداشتهاند همگی پیوت مینور و کماهمیت بوده و نقش ریزموجهای فرعی را دارند. یک تحلیلگر مجرب به مرور زمان فرا میگیرد که حتّی بدون استفاده از روش و ابزار خاصی و صرفاً با اتکا به تجربه چشمی، نقاط اصلی بر روی یک چارت را به خوبی تشخیص داده و آنها را از پیوتهای فرعی خط پیوت و هارمونیک و کماهمیت تفکیک نماید. امّا فعلاً نیاز به تعریف دقیقتر و مدرنتری برای پیوتهای ماژور داریم. بنابراین بهنظر میرسد که شناسایی درست پیوت ماژور یک اصل اساسی در بازار میباشد که فقدانش منجر به بروز اشتباهات پیدرپی در بازار میشود.
قلّهها و درهها در تشخیص پیوت
پیوت ماژور میتواند هر دو مفهوم قلّه و درّه را شامل بشود و بطور کلی نقطه بازگشت روند است. در یک پیوت ماژور شاهد تغییر جهت روند و بازگشت بخش بزرگی از مسیر قبلی هستیم که دلیل آن میتواند انتشار یک خبر، وقوع یک رخداد سیاسی یا اقتصادی، یا برخورد قیمت با یک سطح حمایت و مقاومت باشد.
به تمام قلّهها و درههای اصلی برروی نمودار، که بازار در آنجا دچار تغییر جهت جدی شده باشد، اصطلاحاً پیوت ماژور میگوییم. در پیوت ماژور، قیمت باید بخش بزرگی از مسیر قبلی خود را مجدداً بازگشت نماید.
قله ها و دره ها در تشخیص پیوت
به عنوان نمونهای دیگر در تصویر فوق که مربوط به قیمت جهانی طلا یا همان انس طلای جهانی میباشد، ماژورهای اصلی در شکل با مربعهای آبی نشان دادهشدهاست. امّا در این شکل، یکسری از سطوح به عنوان سطوحی که مشکوک هستیم، مورد توجه است. مثلاً در همین شکل برخی سطوح با دایرههای قرمز نشان داده شده که واقعاً نمیدانیم این سطوح ماژور هستند یا باید مینور در نظر بگیریم؟ چگونه باید در مواجهه با این سطوح رفتار کنیم؟ زمانیکه با استفاده از ماژورها روند را تعریف میکنیم، چگونه در تعیین ماژورها خطا ایجاد نشود و در تغییر روندها به مشکل برنخوریم؟
برای شناسایی ماژورها بهترین ابزار چشم انسان است، بدینصورت که چشم به راحتی قادر است بیش از 70% ماژورها را تشخیص دهد؛ امّا در 30% باقیمانده یک سری تکنیکهایی وجود دارد که با استفاده از آن میتوان به راحتی ماژورهای مشکوک را شناسایی نمود.
روشهای تشخیص پیوتهای اصلی
ترکیب اندیکاتور مکدی و اصلاح قیمتی
دو روش تشخیص برای شناسایی ماژورهای مشکوک وجود دارد که هر یک را با مثال توضیح میدهیم.
ترکیب اندیکاتور مکدی و اصلاح قیمتی
همانطور که در مبحث ماژورها دیدیم، بعد از هر ماژور کف، یک ماژور سقف باید شکل بگیرد و بعد از هر ماژور سقف، یک ماژور کف شکل میگیرد. بنابراین اگر دو ماژور در اختیار داشته باشیم، برای تعیین ماژور سوم از دو ابزار استفاده میکنیم، بدینصورت که همزمان در مکدی استاندارد تغییر فاز داشته باشیم و قیمت بیش از 38/2% اصلاح کرده باشد.
تغییر فاز مکدی چیست؟
زمانیکه اندازه مکدی از سطح مثبت به منفی برود یا بالعکس، میگوییم مکدی تغییر فاز داده است. از نقطه نظر علمی، وقتی مکدی از صفر گذر میکند و از فاز منفی به فاز مثبت میآید، عمدتاً بیانگر این قضیه است که خریداران تازهنفس وارد بازار شده اند و حجم مالی بسیار خوبی در جهت خرید وارد بازار شده است. همچنین زمانیکه مکدی از مثبت به منفی میآید، بیانگر فروشندگان تازهنفس در بازار میباشد.
بهعنوان مثال در شکل زیر وقتی قیمت از B تا C ریزش میکند، معادل 38/2% اصلاح انجام گرفته و مکدی نیز از فاز مثبت به فاز منفی رفته است. پس B چون هر دو پارامتر تغییر فاز مکدی و اصلاح بیش از 38/2% را دارا میباشد، پیوت ماژور سقف تلقی میشود و از C نیز قیمت برگشت خوبی میکند و این سطح نیز پیوت ماژور کف تلقی میشود.
اگر قیمت تا 38/2% اصلاح نمیکرد و یا مکدی تغییر فاز نمیداد، هیچ یک از نقاط مشخص شده ماژور نبودند. بنابراین ترکیب هر دو ابزار مورد بحث، یعنی اصلاحی بیش از 38/2% و تغییر فاز در مکدی نشانگر ماژور بودن سطوح، در مناطقی هستند که مشکوک به ماژور بودن است.
از نظر فلسفی، منطق ترکیب این دو ابزار این است که در یک سقف، فشار فروش مناسبی وارد بازار شود. تغییر فاز در مکدی بیانگر ورود معاملهگران معکوس یا همان فروشندهها به بازار میباشد. چون پیش از آن، بیشتر خریدارها در بازار بودند.
تغییر فاز مکدی
بهعنوان مثال در شکل زیر روی سطوحی که با کادر آبی نشان دادیم، از نظر چشمی برگشت قیمت داریم؛ امّا با نگاه به اندیکاتور مکدی میبینیم که تغییر فاز نداشتیم. همچنین چون قیمت به تراز 38.2 فیبوناچی نیز نرسیدهاست، پس پیوتها مینور هستند.
اندیکاتور مکدی
ترکیب اندیکاتور مکدی و اصلاح زمانی
اگر از نظر زمانی تعداد کندلهای برگشتی بیش از 38.2% تعداد کندلهای حرکت قبلی باشد و در این اصلاح زمانی مکدی تغییر فاز دهد، میگوییم پیوت ماژور تشکیل شده است.
بهعنوان مثال در تصویر زیر میبینیم اگرچه اندیکاتور مکدی تغییر فاز داده ولی اصلاح قیمت از نقطه B تا C به لول 38.2% فیبوناچی نرسیده، امّا از نظر زمانی حدود 62% حرکت AB در BC اصلاح انجام شده است. چون در صعود، 52 کندل داشتیم و در حرکت BC تعداد کندلهای اصلاحی 35 کندل و معادل حدود 68% حرکت قبل بوده و مکدی نیز تغییر فاز داده، بنابراین هر دو سطح B و C پیوت ماژور تلقی میشوند. امّا چنانچه C کمتر اصلاح زمانی داشت و یا مکدی تغییر فاز نمیداد، هیچکدام از دو سطح B و C ماژور حساب نمیشدند.
ترکیب اندیکاتور مکدی و اصلاح زمانی
نتیجه گیری از پیوتها
برای تشخص پیوتهای اصلی از فرعی 3 شرط داریم که اگر 2 شرط را همزمان دارا بود، آن نقطه پیوت اصلی خواهد بود؛ این 3 شرط عبارتند از:
- در یک پیوت ماژور، قیمت باید حداقل %38 از مسير قبلی خود را مجدداً بازگشت نماید.
- به لحاظ زمانی نیز مسیر بازگشت باید حداقل به اندازه %38 از مدت زمان موج رفت، طول بکشد.
- بین هر دو پیوت ماژور متوالی، علامت جبری مکدی باید حداقل یکبار تغییر فاز بدهد.
شناسایی درست مفهوم مینور و ماژور چند حسن اساسی دارد که عبارتند از:
دیدگاه شما